تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

گفتي د د

فرشته ي كوچولوي ماماني عاشقه ايني كه يكي باهات حرف بزنه. اگه كسي باشه و بهت محل نذاره با دراوردن صدا توجهشو به خودت جلب ميكني تا با هم گپ بزنيد ميگي اوقه ،اونقه و د د.................. امروز تو بغلم بودي كه 2 بار با اختلاف چند ثانيه گفتي د د خودمو كشتم بس كه ذوقت رو كردم قربون دخترم بشم. الانم كه دارم مينويسم ،چنان دست و پا ميزني كه نفس نفس ميزني.بغلت كردم اما پاهاتو مياري بالا روي تخته كيبورد. با دستات بازي ميكني و سرگرم ميشي ،وقتي ميذارمت تو گهواره تا بخوابي دستاتو ميخوري و ملچ مولوچ راه ميندازي. داشتم پوشكت ميكردم تا بخوابي به صورتت كرم زدم ؛چنان ذوقي كردي(با صدا) كه قند تو دلم اب شد . الهي من فداي ...
13 بهمن 1391

دختر خاله جونت زميني شد

سلام قربونت برم فرشته كوچولوم اينروزا كه خوبي و برامون خوب ميخندي و خوب ادا و اطوار ميريزي . الهي كه دورت بگردم . ديروز فرشته ي خاله جون سميه هم زميني شد .مباااااااااااااااركهههههههههههههههههههه. قربونش برم كه خيلي ماهه.شما دو تا دقيقا 77 روز با هم اختلاف داريد. الهي دورت بگردم كه خيلي گرسنه بودي و واسه شكم گريه ميكردي اما پستونك خوردي و اروم شدي.   اينم جگر گوشه ي خودمه .                       اين لباس رو يه دفعه تو كمدت ديدم وقتي پوشيدم برات ديدم كه داره كوچيك ميشه        ...
8 بهمن 1391

عكس

        عاشق اينجري بغل شدني ،مخصوصا تو بغل بابايي                                               ...
6 بهمن 1391

گردش خانگي

تياناي عزيز دل مامان اين روزا تو خونه با كالسكه اش گردش ميكنه و كلي خوش ميگذرونه خانوم خانوما گهواره اي هم شده بهد از مي مي خوردن و لوس شدن و بگو و بخند مي افته به گريه كه معنيش اينه كه بريم تو گهواره و فقط با گهواره خوابش ميبره.   اينا رو چيدم رو دسته كالسكه و تو ذوقشون رو ميكني.   بعد از چرخيدن خوابت برد و راحت خوابيدي(تو گهواره)      ...
5 بهمن 1391

70 روزه شدي

دختر 70 روزه ي من ؛عمرم سلام تياناي  ناز مامان روزها حسابي دختر خوبيه يا خوابيده يا ميخنده .اما وقتي شب ميشه يه كم اخمو ميشه و بد خلقي ميكنه و تا نيمه هاي شب بيدار ميمونه و نميذاره مامان الهام بخوابه. ماماني هم چون عاشق تيانا جونشه در بست در اختيارشه و كوچيكه دخمليه. الان كه دارم مينويسم تو بغلمي يه كم مي مي خوردي و ارومي و  داري به مانيتور نگاه ميكني. اينم عكساي 70 روزگيت قربونت برم عسلم.   چه نهيبي دادي بهم                                ...
2 بهمن 1391